بیستون

خیلی سخته به نظر بقیه ستون باشی، ولی به نظرت خودت نباشی :-|

 

پ.ن. مثلا breaking news :دی امتحان تئوری رانندگی رو قبول شدم، جیغ و دست و هورا :)

۸ حبه چیده شد. ۱۶

این من هستم

این چالش را به دعوت دامن گلدار اسپی قبول کردم.

  • در جستجوی دنیای درون و برون.
  • عاشق سر و کله زدن با فناوری‌های نوین‌، دیباگ و مرمت.
  • مشتاق همیشگی خواندن و نوشتن، وبلاگ، داستان، کد.
  • که چند وقتی است مادرانگی به هویتش گره خورده.

دعوت میکنم از حامد سپهر، حورا، صخره‌نورد، نیروانا

اطلاعات بیشتر و شرکت در این چالش را اینجا ببینید.

۱۱ حبه چیده شد. ۱۱

غم

عکس سیاه پروفایل، شبیه دهانه سیاهچاله نگاهت را در خودش می‌بلعد، هفته پیش با هم گپ زده بودیم و همه چی خوب بود، آخرین پیام را بی پاسخ گذاشته بود و سرک کشیدم ببینم همه چی خوبه که ... نه :( مادرش را از دست داده بود. تو این روزهای لعنتی کرونا زده... دوست نازنینم، الی گلی جانم :(

با مامان گپ می‌زدم، بغض کرد: "داغ مادر هیچ‌وقت خوب نمیشه دختر، هر بار اسم مامان میاد من میشم همون دختر کوچولوی چهار ساله و دلم آغوشش رو میخواد"

پ.ن. برای آرامش دلش دعا می‌کنید؟

۸ حبه چیده شد. ۱۸

درد

نمی‌تونم تصور کنم بشر قبل از کشف|تولید چیزی تحت عنوان مسکن درد چطور زندگی ‌می‌کرده :-| امشب دچار سردرد ترکیبی شدم، از آن‌ها که نمی‌دانی به خاطر درد گردن و گرفتگی عضله است یا معده درد یا سینوزیت، هر چه هست مقاومت کردم که مسکن نخورم و در درمان‌های طبیعی باید با بدن همسو باشی، یعنی دمنوش، سکوت و جای استراحت گرم و نرم و راحت، نه یک خانه سرد ۲۱ درجه با یک سه سال و چهار ماهه‌ی پر انرژی که هر پنج دقیقه یکبار بر می‌گردد پیشت که: مامان خوب شدی؟ بیا بازی کنیم :)

۱۲ حبه چیده شد. ۱۶

خداحافظ سوپرمن

یک روزهایی هم هست که برخلاف آنچه از خود قدیمی‌ات یادت هست و آنچه که بقیه از آدمی مثل تو انتظار دارند، به جای اضطراب و دلشوره و ...، انگار به جای اثبات این که "من از پس همه چی بر می‌آیم"، آگاهانه انتخاب کردی که بروی در یک خلاء بی‌انتها، بدون صدا، بدون نور، رها، غوطه‌ور و در یک شرایط "فقط روی چیزی که کنترل داری، متمرکز باش" :)

۶ حبه چیده شد. ۱۴

مزه

-"لیلی جان، چه غذایی رو دوست نداری؟"

بعد از کلی مکث: "غذای بی‌خوشمزه"

 

پ.ن. صابر همیشه میگه یاد گرفتن زبان جدید به شیوه زبان مادری، مثل یاد گرفتن یه pattern است، pattern اولیه را که یاد گرفتی، بعد جاهای مختلف جایگزین می‌کنی.

۸ حبه چیده شد. ۲۰

در حد کنکور

اول که گفتند اینجا نرخ قبولی آزمون تئوری رانندگی ۴۰ درصد است، پیش خودم گفتم خب یعنی چقدر می‌تونه پیچیده باشه؟ بی‌خیال، این اروپایی‌ها مثل ما از صبح تا شب درس تئوری نداشتند و برایشان سخت است! بعد که یک کتاب سیصد صفحه‌ای گرفتم (زهی تصور باطل که فکر کردم همین یک کتاب هست!) و تا آخرش خواندم و هر پنج آزمون ماک را رد شدم، فهمیدم یک جای کار می‌لنگد :-| چون متن کتاب را از روی Dutch برگردانده بودند به انگلیسی و بد ترجمه‌ای بود، فهمیدم هر انتشاراتی برای خودش یک کتاب داده بیرون و چندتا هستند، گفتم خب هنوز یک ماه مانده تا امتحان، کتاب پیشنهادی موسسه را خریدم و ۲۰۰ صفحه هم آن را خواندم، شرایطم از ردی پنج تا آزمون به چهار آزمون ارتقا یافت :-|

حقیقتا نگران شدم، پس بگو برای چی ۴۰ درصد قبولی دارد:-| یک app پیدا کردم و شروع کردم با آن تمرین و الان در میانه راه هستم و سه هفته وقت دارم با یک هفته تعطیلات پاییزی مدارس که لیلی خانه است و نرخ ابتلای هفت هزار نفر در روز کرونا که فکر کنم به زودی کل کشور را تعطیل کنند :( هفته‌ای پانصد نفر کجا و روزی هفت هزار نفر کجا...

مثلا یکی از بخش‌های سخت آزمون ۲۵ تا سئوال hazard اول کار است، هر کدام رو ۸ ثانیه وقت داری جواب بدهی که ترمز می‌گیری، پایت را از روی گاز بر می‌داری یا هیچی، و ۴۰ سئوال بعدی هم مثلا این نیست که یک تابلو باشد که تو بگو این چیه، یک نمونه سئوال این که: دو تا تابلو در عکس نشانت می‌دهد که مثلا یکی برای داخل شهر است، یکی جاده، بعد باید حساب کنی اختلاف ماکزیمم سرعت مجاز این دو تا چند است و دستی وارد کنی، مثلا اولی ۵۰ کیلومتر در ساعت، دومی ۸۰ و باید خودت وارد کنی ۳۰.

 

پ.ن. من آزمون تئوری ایران را سال ۸۱ دادم و در حد چند تا حق تقدم و چند تا تابلو بود، اگر اخیرا آزمون دادید، بیایید بگین ببینم چقدر پیچیده است؟ 

۸ حبه چیده شد. ۱۳

روبی جان

- لیلی جون، روبی* هم با خودت می‌بری حموم؟

- نه! روبی که آدم نیست عمو، عروسکه، آدم‌ها میرن حموم، عروسک‌ها میرن ماشین لباس‌شویی :)))

* عروسک روباه، عروسک خواب لیلی، هدیه‌ی عمه مریم برای لیلی جان وقتی هشت ماهه بود.

۴ حبه چیده شد. ۱۶

خط خطی

پاک کردم، دیوارها، میزها، کشوها، پارکت‌ها، لبه‌های تخت. از نقاشی‌ها، از رد خشک شده‌ی استیکرهای کریسمس قبل، از خاطره‌ها. با اسکاچ کشیدم از راست به چپ، از بالا به پایین، آن‌قدر که نوک انگشتانم از تماس با ماده‌ی شوینده سرخ شد و شانه‌هایم فریاد کشیدند که بس کن و من ادامه دادم. پاک کردم دیوارهای آخرین جایی که نقاشی‌ها هنوز مانده بودند، دیوار اتاق لیلی.

نقاشی‌ها؟ همان‌ها که پشت تلفن به این و آن غر زدم «خط خطی! این بچه همه دیوارها را خط خطی کرده» و یادم رفت، یادم رفت که همه‌جا به نقاشی‌هایش گفته بودم خط خطی، تا آن شب. آن شب که کلافه بودم که چرا دیگر نقاشی نمی‌کشد، مداد را پرت کرد که «من نقاشی بلد نیستم، خط خطی می‌کنم» :(

غصه خوردم، خودم را در آینه‌اش دیدم، و دیگر هیچ‌وقت به هیچ‌کس نگفتم خط خطی‌های دیوار خانه‌مان، برایش از خاطره‌هایم با نقاشی گفتم، از جادوی کاغذ و مدادرنگی، از آرزوی مدادرنگی ۳۶ رنگ، از جادوی خلق، از این که «من خیلی نقاشی کردن را دوست دارم» و نگاهم کرد یا نه، زیر لب گفت «ولی من یه کمی دوست دارم»

دیشب وقتی کنارش نشسته بودم برای خواندن داستان قبل خواب، دفتر نقاشی‌اش را آورد، با یک تیکه شکسته مداد شمعی «می‌خواهم نقاشی کنم» و بعد همه جا ترکیب درهمی از خط‌ها را می‌دیدم که پروانه‌ی زیبایی بود برایش، یک پروانه قرمز.

از کی آن‌قدر بزرگ شدم که دیگر پروانه‌ها را ندیدم؟

 

۱۰ حبه چیده شد. ۱۹

خُب برو بخواب :)

فکر می‌کردم مشکل ساعت آخر دوشنبه-پنج‌شنبه این است که لیست موضوعی برای نوشتن در وبلاگ ندارم، ولی الان که لیست را گذاشتم جلوی رویم و بالا و پایین می‌کنم و هیچی نمی‌توانم بنویسم می‌توانم به خودم دلداری بدهم که مشکل از خستگی است :) 

۷ حبه چیده شد. ۱۲
در جستجوی درون و برون...
موضوعات
سروستاه نامه، سنتور (۲۷)
خوشنویسی، تذهیب (۱۷)
کار، iOS، اندروید (۳۷)
زندگی بهتر (۸۴)
یاد ایام (۲۸)
مهلا (۲۳)
صابرانه (۴۵)
از این روزها (۱۶۷)
یک سال بدون... (۱۲)
خانه دوست کجاست؟ (۲۶)
آشپزی، خام گیاهخواری (۱۹)
نی‌نی گولو، لیلی (۱۰۱)
کتابخوانی (۶)
مشاوره (۸)
آن سوی آب‌ها (۸۷)
داستان (۲)
چالش وبلاگی (۱)
آخرین نوشته ها
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
لبه‌ی پیاده‌رو، هم سطح جاده
سیاه و سفید
تنظیم روی فرکانس دیگر
هر نه ماه هم تکرار کنیم!
بیخودی
اعلام حیات :)
کرونا تست
مدرسه
کرونا در یک قدمی
محبوب ترین نوشته ها
لیلی، نام دیگر عشق است...
گاهی بیرون رو نگاه کن
کوچولو بیا*
سهیم شدن
امن‌سازی
یازده ضربدر سه
بسی عشق بودی در این چهار سال
مادرانگی :)
بدو گفتم که مشکی یا عبیری...
سوگواری
پربیننده ترین نوشته ها
لالایی لیلی :)
شفایافتگان
هَکَلچه :-)
مهاجرت
"هل اتی" کجا رفت؟
پسر یا دختر! مسئله این است...
روغن کلزا
مادر شوهر
بی کلید در* :-)
لیلی، مثلِ پری
نوشته های پر بحث تر
هَکَلچه :-)
کوچولو بیا*
لیلی، مثلِ پری
خب تا آخرش رو بگو :-|
لیلی، نام دیگر عشق است...
پسر یا دختر! مسئله این است...
دوبله وسط :-)
بی کلید در* :-)
آشپز که دو تا شد...
سه و چهار :-)
تاریخچه نوشته ها
بهمن ۱۴۰۰ ( ۳ )
دی ۱۴۰۰ ( ۴ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۳ )
آبان ۱۴۰۰ ( ۶ )
مهر ۱۴۰۰ ( ۸ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۸ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۷ )
تیر ۱۴۰۰ ( ۹ )
خرداد ۱۴۰۰ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۹ )
فروردين ۱۴۰۰ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۹ )
دی ۱۳۹۹ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۷ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۸ )
دی ۱۳۹۸ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۱۱ )
مهر ۱۳۹۸ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۸ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۷ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۹ )
دی ۱۳۹۷ ( ۸ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۸ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۷ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
دی ۱۳۹۶ ( ۷ )
آذر ۱۳۹۶ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۶ ( ۹ )
مهر ۱۳۹۶ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۶ ( ۷ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۲ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۶ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۶ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۹ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۸ )
دی ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۹ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۸ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۹ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۹ )
دی ۱۳۹۴ ( ۹ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۸ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۸ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۹ )
شهریور ۱۳۹۴ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۳ ( ۳ )
مهر ۱۳۹۳ ( ۸ )
شهریور ۱۳۹۳ ( ۹ )
مرداد ۱۳۹۳ ( ۹ )
تیر ۱۳۹۳ ( ۹ )
خرداد ۱۳۹۳ ( ۱۰ )
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۹ )
فروردين ۱۳۹۳ ( ۸ )
اسفند ۱۳۹۲ ( ۳ )
پیوند ها
گروه نرم افزاری پرکا
دامن گلدار اسپی
تیرمن
جولیک
نارخاتون
یک آشنا
آقاگل ملت
ذهن زیبای یلدا
faella
توکا
وقتی فاطمه روز به روز بزرگتر می‌شود
یک مترسک
وایسیـ ورسا
می‌خواهم فاطمه باشم
غرور شکسته
فیلوسوفیا
پرتقال دیوانه
حریری به رنگ آبان
در دیار نیلگون خواب
دکتر میم
خانومی جانم
روزنوشت های میم صاد
پنجره می‌چکد
ریشه در باد
حنا
صخره‌نورد
لافکادیو
هیچ
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان